من میخوام یه بلیط واسه قلبم بگیرم برگرده خونه اصلیش! درست پشت قفسه ی دود خورده ی سینه !
من میخوام سد چشمامو باز سازی کنم که دیگه گونه هام هیچ سیلی رو نبینه!
من میخوام لرزش دست هامو نقاشی بکشم
میخوام از تویی که تموم زندگیمی دست بکشم!
میخوام اون روز که بارون اومد رو فراموش کنم
میخوام هرطوری شده با این درد سازش کنم
میدونی! اصلا میخوام یادم بره ۴۵۶۷۸۹ ثانیه هست که نیستی!
میخوام یادم بره اون روز تکیه دادیم به درخت پیره گفتم دوستت دارم مکث کردی افتاب اسمون رو بهونه کردی!
میخوام یادم بره از درد نوشتم با خنده خوندی یا از خنده گفتم تو درد یار خودتو یدک میکشیدی!
میخوام یادم بره اون شب ستاره پور نوره رو نشونت دادم گفتم این مال ماس
بعدش دیدم تو عاشق کرم شب تابی!
میخوام اون لیوانی که رفتم محل اولین قرارمون رو روش چاپ کردم بشکنم! با تیکه هاش یه سپر واسه قلبم درست کنم!
میخوام ولی نمیتونم!
اینم برات نوشتم که بدونی ازت دلخورم ...
اینجوری قول دادی؟
نامه ای از طرف دریا به ماهی عاشق مرداب!🗞
#نویسندگی❤ #نویسندگی_خلاق#نویسنده_جوان#نوشته_خاص#نوشته_های_عاشقانه#قول#فیلم#نویسنده_کتاب#کتاب_باز#کتاب#هنر#سینما#کلیپ#نوشته#نویسنده_ایرانی#نویسنده_ناشناس#نویسنده_شاعر#تئاتر#نویسنده_آنلاین#اینستاگرام#آیین_قاسمی#اکسپلور#نویسنده_شو#قلم#شهاب_حسینی
یروز از خواب بلند شدم ! دیدم متکام جوونه زده! فهمیدم واسه بارش دیشبیه هستش!
گذاشتمش جلوی نور خورشید معرفیشون کردم به هم
خورشید جوونه ی بی حوصلگی
جوونه ی بی حوصلگی خورشید!
از اون روز دیگه نه صدای بارون نه خنده ی دختر بچه! نه تیک تاک ساعت و نه جیک جیک گنجیشکا برام قشنگ نبود
از اون روز دیگه خوردن کافی با چایی برام فرقی نداشت
پوشیدن چه لباسی با چه شلواری برام فرقی نداشت، خنده توی همه ی فعالیت هام اولویت نداشت!
از اون روز چهار خونه هام رو سپردم به دست ابر
خورشیدو گذاشتم پشت عکس
ماهو سیاه کشیدم
جلوی عکسات با ماژیک هزارتا خط کشیدم
گیتارمو بردم گذاشتم گوشه ی متروکه ی اتاق
ریشامو بلند قامت کردم
موهامو شلخته مثل صف اول دبستان رها کردم
سیگارای نکشیدمو بیشتر کردم
و حسرتو صاحب خونه ی دلم!
از اون روز ابر از زمین به اسمون بارید
خورشید سردی میکرد
ماه تیرگی
پول بدبختی میاورد
بنزین سبز میکرد
اب اتیش میزد
لعنت به تموم خاطرات ۲۲ سالگی!
#افسردگی#دو_قطبی#نویسندگی#نویسندگی❤ #نویسندگی_خلاق#نویسندگی_آنلاین#نویسندگی📝 #نوشته_خاص#نوشته_زیبا#نوشته_ناب#تکست#متن#متن_خاص#متن_ناب#متن_عاشقانه#هنر#شعر#ادبیات#غمگین#نوشته_خاص#کتاب#اکسپلور#اینستاگرام#معکوس#نویسنده_رمان#رمان#نویسنده_ناشناس
از میم روی لبم تا موهای رو سرم
از خال روی دستم تا چشای کشیدم
از زانو های خستم تا ادیداس کفشم
از شعرای این قلبم و رگای تو دستم
از هر خاطره هر اشک
از لرزش دست چپ
همش برای تو ! تویی دلیل گردش این رفیقم اصلا🖊تویی که خندت اومد اکراین کرد دل اروپاییه منو خشک کرد تموم لاله عباسی های حاشیه ی دلمو خشک شدش رود امید جوونه زد یأس بجا یاس وسط حیاطش و من از دور فقط میدیدم این دختربچه هارو
من میخواستم تور عروس سرت کنم و تو دنبال تفریح ، یبارم نکردی به من زخمی تو رحمی
پ ن : نمیخواستم اینو پست کنم ولی دلم نیومد نمیخواستم اهنگین بشه ولی قلمم کشیده شد به این سمت انگار اصلا این قلم با قلبم دست به یکی کرده که سرّ درون منو اشکار کنه
قرار بود با اومدنت
خنده با لبم
چهار خونه هام با تنم
ارامش با اعصابم
امید با دلم
بالام با کمرم
برق با چشمم
اشتی کنه
ولی اینجوری شد که
اشک با چشمم
موهام با دندونام
لرزش با دستم
بی قوارگی با لباس
اخم با صورتم
سردی با قلبم
اضطراب با روانم
عصبانیت با اعصابم
رفیق شد !
خوشبخت شی🙌🏻
#نوشته#نویسندگی❤ #نویسنده_کتاب#نویسنده_رمان#نویسنده#نویسنده_ایرانی#نویسنده_ایرانی#نوشته_خاص#تکست_سنگین#تکست_خاص#آهنگ #🖊 #تکست_سنگین#تکست_خاص#کتاب#کتابخوانی#غمگین#اینستاگرام#اکسپلور#نویسنده_جوان#نویسنده_کوچک#نویسنده_معاصر#هنر#نویسنده_خلاق#قلم#کتاب_خوب