یبار یکی بهم گفت: دیوونه چرا مدام میذاری ازت سواستفاده کنن! چرا تو اونی نباشی که سو استفاده میکنه؟
چرا اون شوخ طبعیت پشت چراغ قرمز بغل اون همه دختر گل نمیکنه!؟
تو حالتی که داشتم سیگارمو میتکوندم و یه خنده تلخ تحویلش میدادم گفتم :
به کارما اعتقاد داری؟ اون خفن ترین گنگستریه که دیدم!
گفت یعنی چی؟؟ خل شدی؟
گفتم بیا سوار ماشین زمان شیم بریم جلو
حدود بیست سال بعد!
دخترم از در خونه میاد داخل در حالی که اشک باعث شده تموم ریمیل هاش از صورتش بریزه و با اینکه دستاش داره میلرزه بهم راجب اینکه بزور بهش دست درازی کردن بگه! و منم تو حالتی که دارم از درون منفجر میشم سفت بغلش کنم و دلداریش بدم ❌
دخترم از در خونه میاد و میگه بابا 😍امروز با یه پسر فوق العاده اشنا شدم که میخواد هرچی زود تر شمارو ببینه ! و با چشم خودم رقصیدن قلبشو ببینم وقتی داره این حرفا رو میزنه!
میبینی؟ من تو مورد اولم ول نکردم دخترمو ولی مورد دوم منو عمیقا خوشحال کرد!
این یعنی کارم♻️و اینکه الان اینم ! چون میخوام صحنه دوم رو ببینم ! و اون شب تا صبح کنار دخترم فیلم ببینم و بخندم
#دختر#دخترانه#حقوق_زنان#نویسنده#یاسینی#آیین_قاسمی#نوشته_خاص#نوشته#نوشتههای_ناب📝 #نوشته_های_عاشقانه#رمان#نویسندگی_ارزوست_مارا#نویسندگی_خلاق#نویسنده_ایرانی#نویسنده_مرد#نویسنده_رمان#نویسنده_جوان#کتاب#کتابخوانی#اکسپلور#هنر#تکست_سنگین#تکست#تکست_عاشقانه#جنسیت#نوشته_عاشقانه